درج آگهی رایگان پانیکاد
باربری تهرانپارس

داستان جالب کیس مناسب ازدواج!

مرجع : نمکستان بازدید : 618
مطالب » سرگرمی » داستان های خواندنی » شنبه 25 بهمن 1393 در 37 : 12
جوانی می خواست ازدواج کند به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند … پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد وگفت این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد. جوان گفت: شنیده ام قد او کوتاه است! پیرزن گفت:اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های خانم ارزان تر تمام می شود! جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت دارد! پیرزن گفت: این هم ...
داستان جالب کیس مناسب ازدواج!

داستان جالب کیس مناسب ازدواج!

جوانی می خواست ازدواج کند به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند …

 پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد وگفت این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد. جوان گفت: شنیده ام قد او کوتاه است!

 پیرزن گفت:اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های خانم ارزان تر تمام می شود!

 جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت دارد!

 پیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا می دانید که عیب بزرگ زن ها پر حرفی است اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی نمی کند و سرت را به درد نمی آورد!

 جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است!

 پیرزن گفت: درست است ، این هم یکی از خوشبختی هاست که کسی مزاحم آسایش شما نمی شود و به او طمع نمی برد.

 جوان گفت: شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی است!

 پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمی دانید که این صفت ، باعث می شود که خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هم از خیابان گردی ، خرج برایت نمی تراشد!

 جوان گفت: این همه به کنار، ولی شنیده ام که عقل درستی هم ندارد!

 پیرزن گفت: ای وای، شما مرد ها چقدر بهانه گیر هستید، پس یعنی می خواستی عروس به این نازنینی، این یک عیب کوچک را هم نداشته باشد

مطلبهای مرتبط

داستان جالب کیس مناسب ازدواج!

داستان جالب کیس مناسب ازدواج!

جوانی می خواست ازدواج کند به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند … پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد وگفت این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خ ...
داستان زیبای چه كشكی، چه پشمی

داستان زیبای چه كشكی، چه پشمی

چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید.از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان گردباد سختی در گرفت، خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف ...
داستان زیبای چه كشكی، چه پشمی

داستان زیبای چه كشكی، چه پشمی

چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید.از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان گردباد سختی در گرفت، خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف ...
داستان جالب:عشق منطقی!

داستان جالب:عشق منطقی!

وقتی از او پرسیدند که چطور است که او غمگین نیست، او جواب داد: «چرا باید احساس بدی داشته باشم؟جوانی بود که عاشق دختری بود. دختر خیلی زیبا و زرق و برق دار نبود، اما برای این جوان همه چیز بود. جوان ...

دسته بندی مطالب

نمایش همه
علاقه مندی ها ()