درج آگهی رایگان پانیکاد
باربری تهرانپارس

دعـــــای کــــــوروش کبیــــــــر

مرجع : mgfree.blogfa بازدید : 679
مطالب » سرگرمی » داستان های خواندنی » شنبه 25 بهمن 1393 در 29 : 12
روزی بزرگان ایرانی و موبدان زرتشتی از کوروش بزرگ خواستندکه برای ایران زمین دعای خیر کند؛و ایشان بعد از ایستادن در کنار آتش مقدس اینگونه دعا کردند:خداوندا اهورا مزدا ای بزرگ آفریننده آفریننده این سرزمینبزرگ،سرزمینم و مردمم را از دروغ و دروغگویی به دور بدار.بعد از اتمام دعا عده ای در فکر فرو رفتند و از شاه ایران پرسیدندکه چرا این گونه دعا نمودید؟فرمودند:چه باید می گفتم؟ یکی جواب داد :برای خشکسالی دع ...
دعـــــای کــــــوروش کبیــــــــر

دعـــــای کــــــوروش کبیــــــــر

روزی بزرگان ایرانی و موبدان زرتشتی از کوروش بزرگ خواستند

که برای ایران زمین دعای خیر کند؛

و ایشان بعد از ایستادن در کنار آتش مقدس اینگونه دعا کردند:

خداوندا اهورا مزدا ای بزرگ آفریننده آفریننده این سرزمین

بزرگ،سرزمینم و مردمم را از دروغ و دروغگویی به دور بدار.

بعد از اتمام دعا عده ای در فکر فرو رفتند و از شاه ایران پرسیدند

که چرا این گونه دعا نمودید؟

فرمودند:چه باید می گفتم؟ یکی جواب داد :برای خشکسالی دعا مینمودید؟

کوروش بزرگ فرمودند: برای جلوگیری از خشکسالی

انبارهای اذوقه و غلات می سازیم.

دیگری اینگونه سوال نمود:

برای جلوگیری از هجوم بیگانگان دعا می کردید ؟

ایشان جواب دادند: قوای نظامی را قوی میسازیم و از مرزها دفاع می کنیم.

گفتند:برای جلوگیری از سیلهای خروشان دعا می کردید ؟

پاسخ دادند: نیرو بسیج میکنیم و سدهایی برای جلوگیری از هجوم سیل می سازیم.

و همینگونه سوال کردند و به همین ترتیب جواب شنیدند ...

تا این که یکی پرسید: شاها منظور شما از این گونه دعا چه بود؟!

و کوروش تبسمی نمودند و این گونه جواب دادند :

من برای هر سوال شما جوابی قانع کننده آوردم

ولی اگر روزی یکی از شما نزد من آید و دروغی گوید که به ضرر سرزمینم باشد

من چگونه از آن باخبر گردم واقدام نمایم؟ پس بیاییم از کسانی شویم

که به راست گویی روی آورند ودروغ را از سرزمینمان دور سازیم...

که هر عمل زشتی صورت گیرد باعث اولین آن دروغ است.

مطلبهای مرتبط

داستان جالب کیس مناسب ازدواج!

داستان جالب کیس مناسب ازدواج!

جوانی می خواست ازدواج کند به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند … پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد وگفت این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خ ...
داستان زیبای چه كشكی، چه پشمی

داستان زیبای چه كشكی، چه پشمی

چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید.از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان گردباد سختی در گرفت، خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف ...
داستان زیبای چه كشكی، چه پشمی

داستان زیبای چه كشكی، چه پشمی

چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید.از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان گردباد سختی در گرفت، خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف ...
داستان جالب:عشق منطقی!

داستان جالب:عشق منطقی!

وقتی از او پرسیدند که چطور است که او غمگین نیست، او جواب داد: «چرا باید احساس بدی داشته باشم؟جوانی بود که عاشق دختری بود. دختر خیلی زیبا و زرق و برق دار نبود، اما برای این جوان همه چیز بود. جوان ...

دسته بندی مطالب

نمایش همه
علاقه مندی ها ()