درج آگهی رایگان پانیکاد
باربری تهرانپارس

قصه ی زیبای ماشین مورچه‌ها خراب شده

مرجع : تبیان بازدید : 494
مطالب » کودکان و والدین » شعر و قصه کودکانه » چهارشنبه 29 بهمن 1393 در 53 : 13
یه ملخ مرده نزدیک در حیاط روی زمین افتاده بود و مورچه ها دورش جمع شده بودن. مورچه ها داشتن سعی می کردن ملخ رو با خودشون ببرن.نی نی از عقب حیاط به ملخ نگاه می کرد اما تنهایی جلو نمی رفت. دوست داشت ملخ رو به همه نشون بده . نی نی بلد نبود حرف بزنه به خاطر همین شروع کرد به سر و صدا کردن و هی می گفت: این... این ...مامان اومد پیش نی نی و گفت چی شده عزیزم .نی نی به سمت ملخ که زیر در حیاط بود اشاره می کرد ...
قصه ی زیبای ماشین مورچه‌ها خراب شده

قصه ی زیبای ماشین مورچه‌ها خراب شده

یه ملخ مرده نزدیک در حیاط روی زمین افتاده بود و مورچه ها دورش جمع شده بودن. مورچه ها داشتن سعی می کردن ملخ رو با خودشون ببرن.

نی نی از عقب حیاط به ملخ نگاه می کرد اما تنهایی جلو نمی رفت. دوست داشت ملخ رو به همه نشون بده . نی نی بلد نبود حرف بزنه به خاطر همین شروع کرد به سر و صدا کردن و هی می گفت: این... این ...

مامان اومد پیش نی نی و گفت چی شده عزیزم .نی نی به سمت ملخ که زیر در حیاط بود اشاره می کرد و می گفت: این ...این...

مامان ملخ رو نمی دید .فکر می کرد نی نی در رو نشون می ده . مامان گفت :در چی شده ؟ درحیاط چی شده ؟

نی نی از دست مامان خسته شد. از پیش مامان رفت پیش بابا و دست بابا رو گرفت. بابا راه نیومد . بابا فکر می کرد نی نی می خواد از خونه بره بیرون. بابا گفت چیکار کنم؟ دوست داری بریم بیرون؟

 نی نی عصبانی شد .نزدیک بود دست بابا رو گاز بگیره .یه دفعه آبجی کوچولو اومد . نی نی رفت دست آبجی کوچولوشو گرفت و بردش نزدیک ملخ . آبجی فورا ملخ رو دید و از دیدن ملخ خیلی ذوق کرد. آبجی و نی نی نشستن پیش ملخ . نی نی گفت: این ... این ...

آبجی گفت این ماشین مورچه هاست . مثل ماشین بابا خرابه . مورچه ها دارن هولش می دن . نی نی خندید و گفت ماچین... ماچین...

حالا مامان و بابا هم اومدن جلو و ملخ رو دیدن. مامان و بابا تازه فهمیدن منظور نی نی چی بوده. و حسابی به ماشین مورچه ها خندیدن.

مطلبهای مرتبط

قصه زیبای بابا برفی

قصه زیبای بابا برفی

 آن سال زمستان، زمستان سختی بود:درخت ها را سرما زده بود – سبزیشان رفته بود – مثل شاخ بز، خشک و قهوه ای رنگ شده بودند. نه گل مانده بود نه سبزه، نه ریحان، نه پونه، نه مرزه. آب هم از رف ...
قصه ی زیبای ماشین مورچه‌ها خراب شده

قصه ی زیبای ماشین مورچه‌ها خراب شده

یه ملخ مرده نزدیک در حیاط روی زمین افتاده بود و مورچه ها دورش جمع شده بودن. مورچه ها داشتن سعی می کردن ملخ رو با خودشون ببرن.نی نی از عقب حیاط به ملخ نگاه می کرد اما تنهایی جلو نمی رفت. دوست داشت ملخ ...
قصه ی تولد لاک پشت ها

قصه ی تولد لاک پشت ها

سارا خیلی خوشحال و هیجان زده بود. آن ها روزهای زیادی منتظر بودند تا بچه لاک پشت های کنار ساحل از تخم بیرون بیایند و بالاخره آن شب وقتش بود و پدر سارا قصد داشت او را برای دیدن بچه لاک پشت ها به ساحل بب ...
شعر کودکانه “خواب مادرم”

شعر کودکانه “خواب مادرم”

شعر کودکانه ” خواب مادرم ” مناسب کودکانه سه ساله و بزرگتر در سنین مهد کودک را در ادامه بخوانید: مامانم می گفت:خواب می دیدم بچه شدممثل گل باغچه شدم***پیرهن چین چین پوشیدمدنبال توپم دویدم ...

دسته بندی مطالب

نمایش همه
علاقه مندی ها ()